چرا دانش‌آموزان مدرسه را دوست ندارند؟

نوشته حسین بهنودی در ۲۶ بهمن ۱۴۰۳

کتاب: چرا دانش‌آموزان مدرسه را دوست ندارند؟
نوشته:
دنیل تی ویلینگهم
موضوع: روانشناسی شناختی و کاربرد آن در آموزش

چکیده

«چرا دانش‌آموزان مدرسه را دوست ندارند؟» کتابی است که به بررسی این پرسش می‌پردازد که چرا با وجود تلاش‌های معلمان و اهمیت آموزش، بسیاری از دانش‌آموزان از مدرسه رفتن لذت نمی‌برند. دنیل تی ویلینگهم، با تکیه بر یافته‌های روانشناسی شناختی، نشان می‌دهد که مغز انسان به طور طبیعی برای تفکر طراحی نشده است و تلاش ذهنی تنها زمانی لذت‌بخش است که به نتیجه‌ای موفقیت‌آمیز منجر شود. او با ارائه راهکارهایی عملی بر اساس این اصول شناختی، به معلمان کمک می‌کند تا با ایجاد محیطی جذاب و چالش‌برانگیز، لذت یادگیری را برای دانش‌آموزان افزایش دهند. این کتاب نه تنها به تشریح محدودیت‌های شناختی دانش‌آموزان می‌پردازد، بلکه راهکارهایی ارائه می‌دهد که چگونه می‌توان با شناخت این محدودیت‌ها، آموزش را مؤثرتر و لذت‌بخش‌تر کرد. ویلینگهم با بررسی عمیق حافظه، انگیزه، و سبک‌های یادگیری، راهنمایی‌های ارزشمندی برای بهبود فرآیند تدریس و یادگیری ارائه می‌دهد و به معلمان کمک می‌کند تا با درک بهتر عملکرد ذهن، روش‌های آموزشی خود را بهبود بخشند.

مقدمه

چرا دانش‌آموزان مدرسه را دوست ندارند؟ این سوالی است که بسیاری از معلمان، والدین و خود دانش‌آموزان را به فکر فرو برده است. علی‌رغم تلاش‌های گسترده برای بهبود کیفیت آموزش، هنوز هم بسیاری از دانش‌آموزان با بی‌علاقگی و حتی انزجار به مدرسه می‌نگرند. دنیل تی ویلینگهم در کتاب خود، “چرا دانش‌آموزان مدرسه را دوست ندارند؟”، با استفاده از دانش روان‌شناسی شناختی به این پرسش اساسی پاسخ می‌دهد. او با ارائه دیدگاهی جدید، نشان می‌دهد که مغز انسان به طور ذاتی برای تفکر طراحی نشده است و تلاش ذهنی تنها زمانی لذت‌بخش است که با موفقیت همراه باشد.

هدف اصلی ویلینگهم از نگارش این کتاب، پر کردن شکاف بین تحقیقات روان‌شناسی شناختی و عملکردهای روزمره معلمان است. او معتقد است که با درک بهتر عملکرد ذهن، معلمان می‌توانند محیط یادگیری را به گونه‌ای طراحی کنند که نه تنها دانش‌آموزان را درگیر کند، بلکه لذت یادگیری را نیز در آن‌ها بیدار سازد. این کتاب به معلمان کمک می‌کند تا از تله روش‌های آموزشی ناکارآمد دوری کنند و به جای تکیه بر حدس و گمان، از اصول علمی و معتبر برای بهبود تدریس خود استفاده کنند. ویلینگهم با زبانی ساده و قابل فهم، پیچیدگی‌های ذهن را تشریح کرده و راهکارهایی عملی برای ایجاد تجربه‌ای مثبت و مؤثر از یادگیری ارائه می‌دهد. این رویکرد نه تنها به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا از مدرسه لذت ببرند، بلکه معلمان را نیز قادر می‌سازد تا با اطمینان و اثربخشی بیشتری به کار خود ادامه دهند.

فصل اول: چرا دانش‌آموزان مدرسه را دوست ندارند؟

ذهن برای تفکر طراحی نشده است

ذهن انسان ذاتاً برای تفکر طراحی نشده است. به عبارت دیگر، تفکر فرآیندی دشوار، کند و غیرقابل اعتماد است. مغز به گونه‌ای تکامل یافته است که در صورت امکان، از تفکر اجتناب کند، زیرا منابع زیادی را مصرف می‌کند و بازدهی آن همواره قطعی نیست. در عوض، مغز ترجیح می‌دهد بر حافظه و الگوهای آشنا تکیه کند، زیرا این روش‌ها سریع‌تر، کارآمدتر و قابل اعتمادتر هستند. با این حال، تفکر زمانی لذت‌بخش است که با موفقیت همراه باشد. حل مسائل، کشف راه‌حل‌های جدید، و درک مفاهیم پیچیده می‌تواند احساس رضایت و موفقیت را در انسان برانگیزد.

انسان‌ها ذاتاً کنجکاوند، اما کنجکاوی شکننده است

انسان‌ها ذاتاً کنجکاوند و به دنبال کسب دانش و تجربه هستند. این کنجکاوی می‌تواند انگیزه‌ای قوی برای یادگیری و کشف باشد. با این حال، کنجکاوی یک احساس شکننده است که به راحتی می‌تواند سرکوب شود. اگر تلاش ذهنی برای یادگیری یا حل مسئله بیش از حد دشوار یا بی‌نتیجه باشد، کنجکاوی از بین می‌رود و فرد از تلاش دست می‌کشد. معلمان باید به این نکته توجه داشته باشند و محیط یادگیری را به گونه‌ای طراحی کنند که کنجکاوی دانش‌آموزان را تحریک کند و آن‌ها را به چالش بکشد، اما در عین حال، از ایجاد ناامیدی و سرخوردگی جلوگیری کند.

چگونه تفکر عمل می‌کند

تفکر فرآیندی است که در آن اطلاعات جدید با دانش و تجربه‌های قبلی ترکیب می‌شوند تا مفاهیم و درک‌های جدیدی شکل بگیرند. این فرآیند در حافظه فعال (working memory) رخ می‌دهد، که ظرفیت محدودی دارد. برای تفکر مؤثر، لازم است که اطلاعات جدید به درستی درک شوند و با دانش قبلی مرتبط شوند. همچنین، لازم است که حافظه فعال فضای کافی برای پردازش اطلاعات داشته باشد. معلمان می‌توانند با ارائه ساختاری منظم و واضح از اطلاعات، کاهش بار شناختی، و تسهیل ارتباط بین مفاهیم جدید و دانش قبلی، به دانش‌آموزان در تفکر مؤثر کمک کنند.

پیامدهای این فصل برای کلاس درس

  1. ایجاد چالش‌های ذهنی مناسب: معلمان باید اطمینان حاصل کنند که تکالیف و فعالیت‌های کلاسی چالش‌برانگیز هستند، اما نه آنقدر دشوار که دانش‌آموزان ناامید شوند.

  2. احترام به محدودیت‌های شناختی: معلمان باید به محدودیت‌های حافظه فعال دانش‌آموزان توجه داشته باشند و از ارائه حجم زیادی از اطلاعات یا دستورالعمل‌های پیچیده خودداری کنند.

  3. شفاف‌سازی مسائل: معلمان باید اطمینان حاصل کنند که دانش‌آموزان دقیقاً می‌دانند که چه سوالی مطرح است و چه هدفی دنبال می‌شود.

  4. بازنگری در زمان گیج کردن دانش‌آموزان: استفاده از ابزارهای انگیزشی در زمان مناسب برای ایجاد کنجکاوی و لذت بردن از حل مسئله.

  5. پذیرش تنوع در آمادگی دانش‌آموزان: پذیرش تفاوت‌های فردی و تنظیم تکالیف مطابق با سطح دانش و توانایی هر دانش‌آموز.

  6. تغییر سرعت: ایجاد تنوع در فعالیت‌ها و موضوعات برای جلوگیری از خستگی و حفظ تمرکز.

  7. ثبت یادداشت روزانه: ثبت تجربه‌ها و نتایج برای ارزیابی اثربخشی روش‌های تدریس.

فصل دوم: چگونه می‌توان مهارت‌هایی را آموزش داد که آزمون‌های استاندارد صرفاً نیازمند دانستن حقایق هستند؟

دانش زمینه‌ای برای مهارت ضروری است

این فصل به بررسی نقش اساسی دانش زمینه‌ای در یادگیری و کسب مهارت می‌پردازد. ویلینگهم با رد این ایده که حفظ کردن حقایق بی‌فایده است، نشان می‌دهد که دانش زمینه‌ای قوی، پیش‌نیاز ضروری برای تفکر انتقادی، تحلیل و حل مسئله است. او توضیح می‌دهد که چگونه دانش زمینه‌ای به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا اطلاعات جدید را درک کنند، ارتباطات بین مفاهیم را شناسایی کنند و استدلال‌های منطقی را شکل دهند. بدون دانش کافی، تلاش برای آموزش مهارت‌های سطح بالا مانند تحلیل و ارزیابی، بی‌نتیجه خواهد بود.

دانش برای درک مطلب ضروری است

دانش زمینه‌ای به ما کمک می‌کند تا آنچه را که کسی درباره آن صحبت یا می‌نویسد درک کنیم. درک مفاهیم پیچیده، واژگان تخصصی، و اشارات فرهنگی، همگی نیازمند دانش قبلی هستند. نویسندگان و سخنرانان اغلب از اطلاعاتی که در ذهن مخاطبانشان وجود دارد، استفاده می‌کنند و این اطلاعات زمینه‌ای برای درک پیام آن‌ها ضروری است. ویلینگهم نشان می‌دهد که چگونه فقدان دانش زمینه‌ای می‌تواند منجر به سوءتفاهم و تفسیر نادرست پیام‌ها شود. به همین دلیل، معلمان باید تلاش کنند تا دانش زمینه‌ای دانش‌آموزان را تقویت کنند تا آن‌ها بتوانند مطالب جدید را بهتر درک کنند.

دانش زمینه‌ای برای مهارت‌های شناختی ضروری است

علاوه بر درک مطلب، دانش زمینه‌ای برای توسعه مهارت‌های شناختی نیز ضروری است. تفکر انتقادی، حل مسئله، و استدلال منطقی همگی نیازمند دانش قبلی هستند. ویلینگهم با ارائه مثال‌هایی نشان می‌دهد که چگونه دانش زمینه‌ای به ما کمک می‌کند تا مسائل را بهتر تعریف کنیم، راه‌حل‌های مناسب را پیدا کنیم و نتایج را ارزیابی کنیم. بدون دانش کافی، تلاش برای حل مسائل پیچیده به حدس زدن و آزمون و خطا تقلیل می‌یابد. به همین دلیل، معلمان باید دانش‌آموزان را تشویق کنند تا دانش خود را در زمینه‌های مختلف گسترش دهند تا آن‌ها بتوانند مهارت‌های شناختی خود را توسعه دهند.

دانش واقعی حافظه شما را بهبود می‌بخشد

آموختن دانش جدید زمانی آسان‌تر است که قبلاً دانش مرتبطی در آن زمینه داشته باشیم. دانش موجود به عنوان چارچوبی عمل می‌کند که اطلاعات جدید به آن متصل می‌شوند. این اتصال به ما کمک می‌کند تا اطلاعات جدید را بهتر سازماندهی کنیم، درک کنیم و به یاد بیاوریم. ویلینگهم توضیح می‌دهد که چگونه دانش واقعی به ما امکان می‌دهد تا اطلاعات را به طور مؤثرتری کدگذاری کنیم و یادگیری را تسریع کنیم. به همین دلیل، معلمان باید دانش‌آموزان را تشویق کنند تا دانش خود را در زمینه‌های مختلف گسترش دهند تا آن‌ها بتوانند یادگیری را به فرآیندی آسان‌تر و لذت‌بخش‌تر تبدیل کنند.

پیامدهای این فصل برای کلاس درس

  1. تاکید بر یادگیری واقعی: فراتر از مهارت‌ها، یادگیری دانش واقعی را در اولویت قرار دهید تا دانش‌آموزان بتوانند تفکر انتقادی و عمیقی داشته باشند.

  2. ارائه دانش زمینه‌ای: اطلاعات و زمینه‌های مورد نیاز را در اختیار دانش‌آموزان قرار دهید تا بتوانند ارتباط بین مطالب مختلف را درک کنند.

  3. آموزش استراتژی‌های یادگیری: به دانش‌آموزان بیاموزید چگونه از دانش قبلی خود برای درک بهتر مطالب جدید استفاده کنند.

  4. استفاده از مثال‌های عینی: برای مفاهیم انتزاعی، مثال‌های عینی و آشنا ارائه دهید تا به درک بهتر دانش‌آموزان کمک کنید.

  5. تشویق به خواندن: دانش‌آموزان را به خواندن کتاب‌ها و مقالات متنوع تشویق کنید تا دایره لغات و دانش آن‌ها گسترش یابد.

  6. یادگیری تلفیقی: تلفیق دانش و مهارت‌ها را در برنامه‌های آموزشی در نظر بگیرید و دانش واقعی را به عنوان اساس مهارت‌آموزی در نظر بگیرید.

فصل سوم: چرا دانش‌آموزان همه‌چیز را در تلویزیون به یاد می‌آورند اما درس‌ها را فراموش می‌کنند؟

اهمیت حافظه

حافظه یکی از مهم‌ترین جنبه‌های یادگیری است. بدون حافظه، نمی‌توانیم اطلاعات جدید را یاد بگیریم، دانش قبلی را به یاد بیاوریم و از تجربیات گذشته خود درس بگیریم. حافظه به ما امکان می‌دهد تا هویت خود را حفظ کنیم و با جهان اطراف خود ارتباط برقرار کنیم. در این فصل، ویلینگهم به بررسی عواملی می‌پردازد که بر حافظه تأثیر می‌گذارند و توضیح می‌دهد که چرا برخی از اطلاعات به راحتی به یاد می‌مانند در حالی که اطلاعات دیگر به سرعت فراموش می‌شوند.

معلمان خوب چه ویژگی‌هایی دارند

معلمان خوب به دانش‌آموزان کمک می‌کنند تا اطلاعات را به طور مؤثرتری به یاد بیاورند. آن‌ها با ایجاد ارتباط بین مطالب جدید و دانش قبلی، سازماندهی اطلاعات، و ارائه فرصت‌هایی برای تمرین و مرور، به دانش‌آموزان کمک می‌کنند تا اطلاعات را در حافظه خود تثبیت کنند. ویلینگهم بر این نکته تأکید می‌کند که معلمان خوب نه تنها دانش خود را به دانش‌آموزان منتقل می‌کنند، بلکه به آن‌ها می‌آموزند که چگونه یاد بگیرند و چگونه اطلاعات را به طور مؤثرتری به خاطر بسپارند.

قدرت داستان‌ها

داستان‌ها ابزاری قدرتمند برای یادگیری و حافظه هستند. داستان‌ها به طور طبیعی جذاب و به یادماندنی هستند، زیرا آن‌ها ساختاری دارند که برای مغز انسان آسان است. داستان‌ها به ما کمک می‌کنند تا اطلاعات را به طور معنادارتری سازماندهی کنیم و ارتباطات بین مفاهیم را بهتر درک کنیم. ویلینگهم نشان می‌دهد که چگونه معلمان می‌توانند با استفاده از داستان‌ها در تدریس خود، یادگیری را برای دانش‌آموزان جذاب‌تر و مؤثرتر کنند.

به‌کارگیری ساختار داستان

ساختار داستان می‌تواند به معلمان کمک کند تا مطالب را به طور جذاب‌تری ارائه دهند. عناصر کلیدی داستان، از جمله شخصیت‌ها، طرح، تعارض و حل مسئله، می‌توانند برای سازماندهی اطلاعات و ایجاد ارتباط بین مفاهیم استفاده شوند. ویلینگهم پیشنهاد می‌کند که معلمان به جای ارائه فهرستی از حقایق، تلاش کنند تا مطالب را در قالب یک داستان روایت کنند. این رویکرد به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا اطلاعات را به طور معنادارتری درک کنند و به یاد بیاورند.

اما اگر معنایی وجود نداشته باشد چه؟

گاهی اوقات، مطالبی که باید به خاطر سپرده شوند، فاقد معنای ذاتی هستند. در این موارد، معلمان می‌توانند از روش‌های حافظه‌سازی (mnemonics) برای کمک به دانش‌آموزان استفاده کنند. روش‌های حافظه‌سازی شامل استفاده از ترفندهای حافظه، تصاویر ذهنی، و ارتباطات غیرمنتظره برای تسهیل یادگیری و به خاطر سپردن اطلاعات است. ویلینگهم تأکید می‌کند که روش‌های حافظه‌سازی تنها ابزاری برای حفظ اطلاعات نیستند، بلکه می‌توانند به دانش‌آموزان کمک کنند تا درک عمیق‌تری از مطالب پیدا کنند.

پیامدهای این فصل برای کلاس درس

  1. استفاده از داستان‌ها: مطالب را در قالب داستان‌ها ارائه دهید تا جذابیت و ماندگاری آن‌ها افزایش یابد.

  2. ایجاد ارتباط بین مفاهیم: به دانش‌آموزان کمک کنید تا ارتباطات بین مطالب جدید و دانش قبلی خود را درک کنند.

  3. سازماندهی اطلاعات: مطالب را به طور ساختارمند و منظم ارائه دهید تا به دانش‌آموزان در سازماندهی و به خاطر سپردن اطلاعات کمک کنید.

  4. ارائه فرصت‌هایی برای تمرین و مرور: دانش‌آموزان را تشویق کنید تا مطالب را تمرین و مرور کنند تا آن‌ها را در حافظه خود تثبیت کنند.

  5. استفاده از روش‌های حافظه‌سازی: برای مطالبی که فاقد معنای ذاتی هستند، از روش‌های حافظه‌سازی استفاده کنید.

  6. ترکیب رویکردها: ترکیبی از روش‌های تدریس مستقیم، فعالیت‌های عملی، و بحث‌های گروهی را برای پاسخگویی به نیازهای مختلف یادگیری دانش‌آموزان به کار ببرید.

فصل چهارم: چرا درک ایده‌های انتزاعی برای دانش‌آموزان بسیار دشوار است؟

درک کردن، به خاطر سپردن در لباس مبدل است

درک مفاهیم انتزاعی نیازمند توانایی ارتباط دادن آن‌ها به دانش و تجربه‌های قبلی است. ویلینگهم در این فصل با طرح این ایده که “درک کردن، به خاطر سپردن در لباس مبدل است”، نشان می‌دهد که چگونه مغز انسان اطلاعات جدید را با دانش موجود پیوند می‌دهد تا معنایی برای آن ایجاد کند. به عبارت دیگر، وقتی ما چیزی را درک می‌کنیم، در واقع آن را به شکلی در حافظه خود ثبت می‌کنیم که با دانش قبلی ما سازگار باشد.

چرا دانش سطحی است؟

دانش سطحی زمانی ایجاد می‌شود که دانش‌آموزان نتوانند ارتباطات عمیقی بین اطلاعات جدید و دانش قبلی خود برقرار کنند. این امر می‌تواند به دلیل کمبود دانش زمینه‌ای، ارائه نامناسب اطلاعات، یا عدم توانایی دانش‌آموزان در تفکر انتزاعی رخ دهد. ویلینگهم توضیح می‌دهد که دانش سطحی اغلب ناپایدار است و به راحتی فراموش می‌شود، زیرا به خوبی در حافظه تثبیت نشده است.

چرا دانش منتقل نمی‌شود؟

یکی از مشکلات رایج در آموزش، عدم توانایی دانش‌آموزان در انتقال دانش از یک زمینه به زمینه دیگر است. ویلینگهم توضیح می‌دهد که این مشکل به دلیل تمرکز بیش از حد بر جنبه‌های سطحی و ظاهری مفاهیم و نادیده گرفتن ساختار عمیق و اساسی آن‌ها رخ می‌دهد. دانش‌آموزان ممکن است قادر باشند یک مسئله را در یک زمینه خاص حل کنند، اما نتوانند همان اصول را در یک مسئله مشابه در زمینه‌ای متفاوت به کار ببرند.

پیامدهای این فصل برای کلاس درس

  1. برقراری ارتباط با دانش قبلی: اطمینان حاصل کنید که دانش‌آموزان ارتباطات واضحی بین اطلاعات جدید و دانش قبلی خود برقرار می‌کنند.

  2. ارائه مثال‌های متعدد: مثال‌های متنوع و متعددی ارائه دهید تا دانش‌آموزان بتوانند مفاهیم انتزاعی را در زمینه‌های مختلف درک کنند.

  3. تشویق به تفکر انتقادی: دانش‌آموزان را تشویق کنید تا درباره ساختار عمیق و اساسی مفاهیم فکر کنند و فراتر از جنبه‌های سطحی و ظاهری آن‌ها بروند.

  4. ایجاد فرصت‌هایی برای کاربرد: فرصت‌هایی برای دانش‌آموزان فراهم کنید تا دانش خود را در زمینه‌های جدید و متنوع به کار ببرند.

  5. تمرکز بر اصول اساسی: به جای تمرکز بر جزئیات، بر اصول اساسی و زیربنایی هر مفهوم تأکید کنید.

  6. پرسش‌گری فعال: دانش‌آموزان را ترغیب کنید تا سوال بپرسند و ابهامات خود را برطرف کنند.

فصل پنجم: آیا تمرین و تکرار ارزشمند است؟

تمرین و تکرار امکان یادگیری بیشتر را فراهم می‌کند

تمرین و تکرار یکی از مؤثرترین روش‌ها برای بهبود مهارت‌ها و تثبیت دانش است. ویلینگهم در این فصل با ارائه شواهد علمی نشان می‌دهد که چگونه تمرین و تکرار به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا اطلاعات را به طور عمیق‌تری درک کنند، مهارت‌های خود را توسعه دهند و عملکرد خود را بهبود بخشند. او توضیح می‌دهد که تمرین و تکرار نه تنها به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا اطلاعات را به خاطر بسپارند، بلکه به آن‌ها امکان می‌دهد تا مهارت‌های خود را به طور خودکار به کار ببرند و فضای بیشتری را در حافظه فعال خود برای تفکر و حل مسئله آزاد کنند.

تمرین و تکرار حافظه را ماندگارتر می‌کند

تمرین و تکرار نقش مهمی در ایجاد حافظه بلندمدت دارند. ویلینگهم توضیح می‌دهد که چگونه تکرار منظم اطلاعات به تقویت ارتباطات عصبی در مغز کمک می‌کند و از فراموشی جلوگیری می‌کند. او بر اهمیت فاصله‌گذاری زمانی بین جلسات تمرین تأکید می‌کند، زیرا این روش به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا اطلاعات را به طور مؤثرتری به یاد بیاورند و در حافظه خود تثبیت کنند.

تمرین و تکرار انتقال را بهبود می‌بخشد

علاوه بر بهبود حافظه، تمرین و تکرار به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا دانش خود را به زمینه‌های جدید منتقل کنند. ویلینگهم توضیح می‌دهد که تمرین و تکرار باعث می‌شود دانش‌آموزان ساختار عمیق مسائل را بهتر درک کنند و بتوانند اصول اساسی را در موقعیت‌های مختلف به کار ببرند. او نشان می‌دهد که چگونه تمرین منظم و متنوع می‌تواند به دانش‌آموزان کمک کند تا مهارت‌های خود را به طور مؤثرتری در زندگی واقعی به کار ببرند.

پیامدهای این فصل برای کلاس درس

  1. اختصاص زمان کافی برای تمرین: اطمینان حاصل کنید که دانش‌آموزان زمان کافی برای تمرین و تکرار مطالب جدید دارند.

  2. فاصله‌گذاری زمانی بین جلسات تمرین: به جای برگزاری جلسات تمرین طولانی و متمرکز، جلسات تمرین کوتاه‌تر و با فاصله‌های زمانی منظم برگزار کنید.

  3. تنوع در تمرین: دانش‌آموزان را تشویق کنید تا مطالب را در زمینه‌های مختلف تمرین کنند تا بتوانند دانش خود را به طور مؤثرتری به موقعیت‌های جدید منتقل کنند.

  4. ارائه بازخورد: به دانش‌آموزان بازخورد منظم و سازنده ارائه دهید تا آن‌ها بتوانند پیشرفت خود را ارزیابی کنند و نقاط ضعف خود را بهبود بخشند.

  5. استفاده از بازی‌ها و فعالیت‌های جذاب: برای جلوگیری از خستگی و افزایش انگیزه، از بازی‌ها و فعالیت‌های جذاب برای تمرین و تکرار مطالب استفاده کنید.

  6. توجه به نیازهای فردی: به نیازهای فردی دانش‌آموزان توجه داشته باشید و تکالیف و فعالیت‌هایی را ارائه دهید که با سطح دانش و توانایی هر دانش‌آموز سازگار باشد.

فصل ششم: راز ترغیب دانش‌آموزان به تفکر مانند…

دانشمندان چه می‌کنند؟

این فصل به بررسی فرآیندهای فکری و رفتارهای شناختی متخصصان در زمینه‌های مختلف، به ویژه دانشمندان، ریاضی‌دانان و مورخان می‌پردازد. ویلینگهم نشان می‌دهد که متخصصان نه تنها دانش بیشتری نسبت به افراد عادی دارند، بلکه به شیوه‌های متفاوتی نیز فکر می‌کنند. آن‌ها مسائل را به طور عمیق‌تری تحلیل می‌کنند، الگوها و ارتباطات را بهتر تشخیص می‌دهند و راه‌حل‌های خلاقانه‌تری ارائه می‌دهند. او توضیح می‌دهد که چگونه متخصصان از دانش خود برای سازماندهی اطلاعات، شناسایی مسائل کلیدی و اتخاذ تصمیمات آگاهانه استفاده می‌کنند.

جعبه ابزار ذهنی متخصصان چیست؟

متخصصان دارای مجموعه‌ای از ابزارها و استراتژی‌های ذهنی هستند که به آن‌ها در حل مسائل پیچیده کمک می‌کند. این ابزارها شامل دانش زمینه‌ای گسترده، توانایی تفکر انتزاعی، مهارت‌های حل مسئله، و توانایی یادگیری از تجربیات است. ویلینگهم توضیح می‌دهد که چگونه متخصصان از این ابزارها برای تجزیه و تحلیل مسائل، شناسایی الگوها، تولید فرضیه‌ها، آزمایش فرضیه‌ها و ارزیابی نتایج استفاده می‌کنند.

چگونه می‌توانیم دانش‌آموزان را ترغیب کنیم تا مانند متخصصان فکر کنند؟

ویلینگهم با تأکید بر این نکته که دانش‌آموزان در ابتدای مسیر یادگیری قرار دارند و نمی‌توانند دقیقاً مانند متخصصان فکر کنند، راهکارهایی برای ترغیب آن‌ها به تفکر مانند متخصصان ارائه می‌دهد. او پیشنهاد می‌کند که معلمان با ارائه فرصت‌هایی برای تفکر انتقادی، حل مسئله، و یادگیری مبتنی بر پروژه، به دانش‌آموزان کمک کنند تا مهارت‌های شناختی خود را توسعه دهند. ویلینگهم تأکید می‌کند که مهم‌ترین عامل در توسعه مهارت‌های شناختی، تمرین و تجربه است.

پیامدهای این فصل برای کلاس درس

  1. تاکید بر فرآیند یادگیری: به جای تمرکز صرف بر نتایج، بر فرآیند یادگیری و تفکر تأکید کنید.

  2. ارائه فرصت‌هایی برای تفکر انتقادی: دانش‌آموزان را تشویق کنید تا سوال بپرسند، فرضیه بسازند، و نتایج را ارزیابی کنند.

  3. استفاده از مسائل واقعی: مسائل و چالش‌هایی را ارائه دهید که در دنیای واقعی با آن‌ها مواجه می‌شوند.

  4. تشویق به همکاری: دانش‌آموزان را تشویق کنید تا با یکدیگر همکاری کنند و از یکدیگر یاد بگیرند.

  5. ارائه بازخورد: به دانش‌آموزان بازخورد منظم و سازنده ارائه دهید تا آن‌ها بتوانند پیشرفت خود را ارزیابی کنند و نقاط ضعف خود را بهبود بخشند.

  6. ایجاد محیطی امن برای ریسک‌پذیری: محیطی ایجاد کنید که دانش‌آموزان احساس امنیت کنند و از اشتباه کردن نترسند.

  7. مدل‌سازی تفکر: به عنوان یک معلم، فرآیندهای فکری خود را برای دانش‌آموزان مدل‌سازی کنید.

فصل هفتم: چگونه باید تدریس خود را برای انواع مختلف یادگیرندگان تنظیم کنم؟

سبک‌ها و توانایی‌ها

این فصل به بررسی تفاوت‌های فردی در سبک‌های یادگیری و توانایی‌ها می‌پردازد. ویلینگهم با بررسی نظریه‌های مختلف، از جمله سبک‌های شناختی، یادگیرندگان دیداری، شنیداری و حرکتی، و هوش‌های چندگانه، نشان می‌دهد که چگونه دانش‌آموزان در روش‌های یادگیری خود تفاوت دارند. او با این حال، تأکید می‌کند که این تفاوت‌ها نباید بهانه‌ای برای تقسیم‌بندی دانش‌آموزان به گروه‌های مجزا باشد، بلکه باید به معلمان کمک کند تا روش‌های آموزشی خود را به گونه‌ای تنظیم کنند که به نیازهای مختلف یادگیری دانش‌آموزان پاسخ دهد.

سبک‌های شناختی

سبک‌های شناختی به الگوهای ترجیحی تفکر و یادگیری اشاره دارند. برخی از افراد ترجیح می‌دهند به طور تحلیلی و منطقی فکر کنند، در حالی که دیگران ترجیح می‌دهند به طور شهودی و خلاقانه فکر کنند. ویلینگهم توضیح می‌دهد که این تفاوت‌ها می‌توانند بر نحوه یادگیری دانش‌آموزان تأثیر بگذارند، اما هیچ سبک شناختی برتر از دیگری نیست.

یادگیرندگان دیداری، شنیداری و حرکتی

نظریه یادگیرندگان دیداری، شنیداری و حرکتی بیان می‌کند که افراد ترجیح می‌دهند از طریق حواس مختلف اطلاعات را دریافت و پردازش کنند. برخی از افراد ترجیح می‌دهند از طریق تصاویر و نمودارها یاد بگیرند (یادگیرندگان دیداری)، در حالی که دیگران ترجیح می‌دهند از طریق گوش دادن به سخنرانی‌ها و بحث‌ها یاد بگیرند (یادگیرندگان شنیداری). گروه سوم نیز تمایل دارند از طریق انجام فعالیت‌های عملی و تجربی یاد بگیرند (یادگیرندگان حرکتی).

هوش‌های چندگانه

نظریه هوش‌های چندگانه هوارد گاردنر، بر این ایده استوار است که هوش یک مفهوم چندبعدی است و شامل انواع مختلفی از توانایی‌ها می‌شود. گاردنر هشت نوع هوش را شناسایی کرده است، از جمله هوش زبانی، هوش منطقی-ریاضی، هوش فضایی، هوش بدنی-جنبشی، هوش موسیقیایی، هوش بین‌فردی، هوش درون‌فردی و هوش طبیعت‌گرا. ویلینگهم توضیح می‌دهد که این نظریه بر اهمیت شناسایی و توسعه نقاط قوت دانش‌آموزان در زمینه‌های مختلف تأکید دارد.

پیامدهای این فصل برای کلاس درس

  1. توجه به تفاوت‌های فردی: به تفاوت‌های فردی در سبک‌های یادگیری و توانایی‌ها توجه داشته باشید، اما از تقسیم‌بندی دانش‌آموزان به گروه‌های مجزا خودداری کنید.

  2. ارائه روش‌های متنوع: روش‌های آموزشی متنوعی را به کار بگیرید که به نیازهای مختلف یادگیری دانش‌آموزان پاسخ دهد.

  3. ترکیب سبک‌های آموزش: از ترکیب روش‌های آموزش دیداری، شنیداری و حرکتی استفاده کنید تا به دانش‌آموزان با ترجیحات حسی مختلف کمک کنید.

  4. توسعه هوش‌های چندگانه: فرصت‌هایی برای دانش‌آموزان فراهم کنید تا هوش‌های مختلف خود را توسعه دهند.

  5. ایجاد محیطی حمایتی: محیطی ایجاد کنید که دانش‌آموزان احساس امنیت کنند و از اشتباه کردن نترسند.

  6. تاکید بر تفکر و استدلال: فعالیت‌هایی را ارائه دهید که تفکر و استدلال را تشویق کنند.

فصل هشتم: چگونه می‌توانم به یادگیرندگان کندتر کمک کنم؟

چه چیزی افراد را باهوش می‌کند؟

این فصل به بررسی عوامل مؤثر بر هوش و نحوه کمک به دانش‌آموزانی که در یادگیری کندتر هستند، می‌پردازد. ویلینگهم با تأکید بر این نکته که هوش یک ویژگی چندوجهی و قابل تغییر است، نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با ایجاد محیط یادگیری مناسب و ارائه حمایت‌های لازم، به دانش‌آموزان کمک کرد تا توانایی‌های خود را توسعه دهند. او توضیح می‌دهد که هوش نه تنها به عوامل ژنتیکی بستگی دارد، بلکه به شدت تحت تأثیر عوامل محیطی، تجربیات یادگیری، و نگرش‌های فردی قرار می‌گیرد.

چگونه باورها درباره هوش مهم هستند؟

باورهای دانش‌آموزان درباره هوش نقش مهمی در عملکرد تحصیلی آن‌ها ایفا می‌کند. دانش‌آموزانی که معتقدند هوش یک ویژگی ثابت است، در مواجهه با مشکلات و چالش‌ها به سرعت ناامید می‌شوند و از تلاش دست می‌کشند. در مقابل، دانش‌آموزانی که معتقدند هوش قابل تغییر و توسعه است، در مواجهه با مشکلات پافشاری می‌کنند و از شکست‌ها به عنوان فرصتی برای یادگیری استفاده می‌کنند. ویلینگهم تأکید می‌کند که معلمان باید دانش‌آموزان را تشویق کنند تا باورهای مثبتی درباره هوش داشته باشند و به آن‌ها کمک کنند تا از تلاش و پشتکار برای بهبود توانایی‌های خود استفاده کنند.

پیامدهای این فصل برای کلاس درس

  1. تشویق به باورهای مثبت درباره هوش: به دانش‌آموزان بیاموزید که هوش یک ویژگی قابل تغییر و توسعه است و با تلاش و پشتکار می‌توان آن را بهبود بخشید.

  2. ارائه حمایت‌های لازم: به دانش‌آموزانی که در یادگیری کندتر هستند، حمایت‌های لازم را ارائه دهید تا آن‌ها بتوانند بر چالش‌ها غلبه کنند و به موفقیت دست یابند.

  3. ایجاد محیط یادگیری مناسب: محیطی ایجاد کنید که دانش‌آموزان احساس امنیت کنند و از اشتباه کردن نترسند.

  4. ارائه بازخورد: به دانش‌آموزان بازخورد منظم و سازنده ارائه دهید تا آن‌ها بتوانند پیشرفت خود را ارزیابی کنند و نقاط ضعف خود را بهبود بخشند.

  5. شکستن موانع ذهنی: به دانش‌آموزان کمک کنید تا باورهای محدودکننده خود را شناسایی کنند و آن‌ها را با باورهای مثبت و سازنده جایگزین کنند.

  6. تمرکز بر تلاش: به جای تمرکز بر نتایج، بر تلاش و پشتکار دانش‌آموزان تأکید کنید.

فصل نهم: ذهن خود من چه؟

تدریس به عنوان یک مهارت شناختی

این فصل بر این ایده تمرکز دارد که تدریس یک مهارت پیچیده و شناختی است که نیازمند دانش، تجربه و تمرین است. ویلینگهم با تأکید بر این نکته که معلمان نیز مانند دانش‌آموزان، نیازمند توسعه مهارت‌های شناختی خود هستند، راهکارهایی برای بهبود فرآیند تدریس ارائه می‌دهد. او توضیح می‌دهد که معلمان باید دانش زمینه‌ای غنی، مهارت‌های ارتباطی قوی، و توانایی تفکر انتقادی داشته باشند تا بتوانند به طور مؤثر به دانش‌آموزان خود آموزش دهند.

اهمیت تمرین

همانطور که دانش‌آموزان برای یادگیری نیاز به تمرین دارند، معلمان نیز برای بهبود مهارت‌های تدریس خود نیازمند تمرین هستند. ویلینگهم بر اهمیت تمرین آگاهانه و مداوم تأکید می‌کند و پیشنهاد می‌کند که معلمان به طور منظم روش‌های تدریس خود را ارزیابی کنند، بازخورد دریافت کنند، و به دنبال راه‌هایی برای بهبود عملکرد خود باشند.

روشی برای گرفتن و ارائه بازخورد

در این فصل، روشی گام به گام برای دریافت و ارائه بازخورد سازنده در مورد تدریس ارائه شده است. این روش شامل ضبط ویدیو از کلاس‌های درس، تماشای ویدیوها با همکاران، و ارائه بازخوردهای مشخص و قابل اجرا است. ویلینگهم بر اهمیت ایجاد فضایی امن و حمایتی برای دریافت بازخورد تأکید می‌کند و پیشنهاد می‌دهد که معلمان به جای تمرکز بر انتقاد، بر نقاط قوت و فرصت‌های بهبود تمرکز کنند.

تلاش آگاهانه برای بهبود: خود مدیریتی

خود مدیریتی یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که معلمان می‌توانند توسعه دهند. خود مدیریتی به معلمان کمک می‌کند تا اهداف خود را تعیین کنند، برنامه‌ریزی کنند، پیشرفت خود را ارزیابی کنند و در صورت لزوم، تغییراتی در روش‌های خود ایجاد کنند. ویلینگهم پیشنهاد می‌کند که معلمان به طور منظم زمانی را به خود اختصاص دهند تا درباره تدریس خود فکر کنند، نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنند و برنامه‌هایی برای بهبود عملکرد خود تدوین کنند.

گام‌های کوچک

بهبود مهارت‌های تدریس یک فرآیند تدریجی است که نیازمند صبر و پشتکار است. ویلینگهم پیشنهاد می‌کند که معلمان به جای تلاش برای تغییر همه چیز به طور همزمان، بر روی یک یا دو جنبه از تدریس خود تمرکز کنند و به تدریج تغییرات لازم را ایجاد کنند. او تأکید می‌کند که گام‌های کوچک و مداوم می‌توانند در طول زمان به نتایج بزرگی منجر شوند.

پیامدهای این فصل

  1. تدریس به عنوان یک مهارت: تدریس را به عنوان یک مهارت در نظر بگیرید و به طور مداوم برای بهبود آن تلاش کنید.

  2. دریافت و ارائه بازخورد: از همکاران خود بخواهید تا در کلاس‌های شما شرکت کنند و بازخورد سازنده ارائه دهند.

  3. خود مدیریتی: اهدافی برای بهبود تدریس خود تعیین کنید و برنامه‌هایی برای دستیابی به آن اهداف تدوین کنید.

  4. گام‌های کوچک: به جای تلاش برای تغییر همه چیز به طور همزمان، بر روی یک یا دو جنبه از تدریس خود تمرکز کنید و به تدریج تغییرات لازم را ایجاد کنید.

نتیجه‌گیری

در پایان، کتاب «چرا دانش‌آموزان مدرسه را دوست ندارند؟» به معلمان کمک می‌کند تا درک عمیق‌تری از ذهن دانش‌آموزان به دست آورند و روش‌های آموزشی خود را به گونه‌ای تنظیم کنند که یادگیری را برای دانش‌آموزان جذاب‌تر، مؤثرتر و لذت‌بخش‌تر کنند.

این کتاب به ما یادآوری می‌کند که کلید موفقیت در آموزش، درک نیازهای شناختی دانش‌آموزان، ایجاد محیط یادگیری مناسب و تلاش مستمر برای بهبود مهارت‌های تدریس خودمان است. با پیروی از این اصول، می‌توانیم به دانش‌آموزان کمک کنیم تا نه تنها دانش و مهارت‌های لازم برای موفقیت در زندگی را کسب کنند، بلکه از فرآیند یادگیری نیز لذت ببرند.